حکایت یک ستاره پیر ...

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 12:3 

«سلام» نام پروردگار من است که فراموشی  را برای از یاد بردن تلخی ها آفرید ...


در برنامه نود مورخه 92/6/25 میهمان برنامه یک شیر پیر بود ، به نام کریم باوی . این ستاره دوست داشتنی از امکانات زمان خودش و محرومیت هایش می گفت . از این که کفش نداشته به اردوی تیم ملی برود و یا این که پا برهنه کار می کرده ...

برای خیلی آدم های بی فکری که خریدن بهترین کفش انها این روزها ، مانند آب خوردن است و هر فصلی یک میلیار تومان می گیرند ، این حرفها باور کردنی نیست ...

نمی خواهم در این باره مطلب بنویسم چون پس از برنامه  نود و دعوت شدن کریم باوی به این برنامه ، سایت گل یادداشتی در مورد این ستاره سالهای گذشته فوتبال ایران نوشته است که به اندازه کافی برای من التیام بخش است . این مطلب را ادامه مطلب بجویید . 


یادداشت مهمان

  زمان: 18:57  1392/06/26  

درباره کریم باوی: تو ستاره بودی


برای عادل فردوسی پور هم شاید سی سال دیگر، مجری جوانی، او را به برنامه ای تلویزیونی دعوت می کند و او از مخاطبان میلیونی اش در روزهای اوج 90 حرف می زند و ممکن است خیلی ها باور نکنند .


پس از برنامه شب گذشته نود و دعوت شدن کریم باوی به این برنامه ، سایت گل یادداشتی در مورد این ستاره سالهای گذشته فوتبال ایران نوشته است :
1- می شود مثل یک جمعدار اموال کارخانه ای که یک برگه کاغذ دستشان می گیرند و می روند توی انبار تا ثابت کنند انباردار احتمالاً دست به لفت و لیس زده و چند میخ را یواشکی توی جورابش قایم کرده و به خانه برده است، حرف های کریم باوی در برنامه نود را لیست کرد، جلوی بعضی ها تیک زد یعنی بلوف! روی بعضی ها خط کشید یعنی اغراق! از کنار بعضی هایش گذشت یعنی فراموشکاری در گذر زمان! دور بعضی دایره کشید یعنی خاطره سازی و دست بُردن در اتفافات گذشته! .. می شود همه این کارها را کرد و بعد گردن افراشت یعنی من ـ« اسنودن» هستم! ویکی لیکس فوتبال آرشیو ذهنی من است! شما بروید نان و ماست تان را بخورید! ...
2- مقایسه بازیکنان دو نسل با همدیگر از اساس کار درستی نیست، قدیمی ها دنیای خودشان را داشته اند، دلار را به قیمت آن زمان می خریدند و از اینکه سوار هواپیما شده اند ذوق می کردند و احتمالاً از خلبان می خواستند وقتی از بالای شهرشان رد می شود یک بوق به افتخارشان بزند. بازیکنان حالا به اینکه کریم باوی کفش برای بازی نداشته است می خندند، باور نمی کنند، پول یک جفت جوراب شان از درخشان ترین دستمزد دوران بازیگری کریم باوی و نسل او بیشتر است، به همین خاطر دلیلی نمی بینند خیلی به حرف های مردی که حالا می لنگد، چاق شده است و آشکارا در دو -دوتا چهارتای زندگی مانده است گوش بدهند، بیشتر به نظرشان افسانه های محلی می آید تا خاطره های واقعی! نسل جدیدی که فوتبال های دهه 60 را ندیده است هم پای تلویزیون و توی فیسبوک شروع می کند به شکلک در آوردن، به مزه پراندن و مچ گرفتن از کریم باوی و ابراهیم تهامی و هرکس دیگری که دهه اش گذشته است. لذت می برند از اینکه بروند کنار یک قفس و از پشت میله های آهنی به شیر پیر و فرتوتی که آنجاست، سوزنی بزنند و وادارش کنند به نعره! به نعره ای توخالی با یال و کوپال و دندان های ریخته! شیر که پیر می شود شغال هم دُم او را می کشد.
3- عادل فردوسی پور می تواند یک کینک کُنگ باشد، به همان اندازه مهربان و عاشق، به همان اندازه خطرناک و بی رحم! او به برنامه اش، به مخاطبین رنگارنگ اش فکر می کند، به همین خاطر با همه عشق و علاقه ای که به دهه 60 فوتبال ایران دارد بدش نمی آید هر از گاهی سنگی بزند به خانه شیشه ای بازیکنان قدیمی! کریم باوی با اندام ترکه ای و چالاک اش ستاره بود، از همان ستاره هایی که وقتی عکسشان می نشست روی جلد کیهان ورزشی، حاضر بودیم پول خریدنش را گدایی کنیم. ما به او و نسلی که در روزهای خاکستری و تلخ دهه 60 به ما شور و شوق و لذت می دادند مدیونیم. روزهایی که «صف» نماد برابری بود، روزهایی که گلوله رایگان تقسیم می شد، روزهایی که بوی باروت می داد، شب هایی که برق نبود، و فوتبال نیم بند دریچه ای بود برای نفس کشیدن. حراج کردن آبروی کریم باوی و سنگ زدن به باورهای قدیمی نسل ما و اسباب مضحکه شدنش احیاناً توسط مهاجمان قرمزپوشی که بعد از 70بازی هنوز اندازه انگشتان یکدست گل نزده اند به سود چه کسی است؟ ما کریم باوی، ابراهیم تهامی، رضا احدی، عبدالعلی چنگیز، مجید نامجو مطلق، فرشاد پیوس، سیروس قایقران، قاسم کشاورز، اکبر یوسفی، محسن گروسی، شاهین بیانی، سیدمهدی ابطحی، سیدعلی افتخاری، رضا حسن زاده، محسن عاشوری و .... را دوست داریم، آنها به روزهای یکدست و بی روح کودکی و نوجوانی ما رنگ پاشیدند، حتی اگر حالا چاق، با موهای ریخته، پاهایی که می لنگد و قیافه هایی که اصلاً به نظر نمی رسد یکبار به توپ لگد زده باشند بیایند و در برنامه 90 کمی اغراق بکنند. حرمت آنها را حفظ کنیم. آدمها پا که به سن می گذارند و دهه شان که می گذرد دست می برد توی خاطراتشان و آنها را بازسازی می کنند. این اتفاق برای ما هم رخ می دهد، برای عادل فردوسی پور هم! یک روز شاید سی سال دیگر، مجری جوانی، عادل فردوسی پور را به برنامه ای تلویزیونی دعوت می کند و او از مخاطبان میلیونی اش در روزهای اوج 90 حرف می زند و ممکن است خیلی ها باور نکنند و بگویند پیرمرد! چقدر با اعتماد به نفس دروغ می گوید! ..... وقتی برای بازیکنان نیمه متوسط و میلیاردی فوتبال هورا می کشیم، یادمان باشد به ستاره های قدیمی این فوتبال بی رحم احترام بگذاریم، آنها ستاره های شب های بی ستاره زندگی ما بودند، به همان شب عزیز قسم!