وبلاگی برای اندیشه های بدیع

یادداشت های یک دبیر فیزیک جوان

قلچماق و دانشجو !

+ نوشته شده در پنجشنبه دهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 16:55 

سلام نام پروردگار من است که بهشت را آفرید ...



این یک متن انتقادی نسبت به کسانی است که صحبتهای صریح آقا را در انتقاد پذیری مسئولان نشنیده گرفته و می گیرند ....



قلچماقی نخبه ای را دید و دستش را گرفت
گفت: این دست است آقا، دسته ی ساتور نیست


گفت: دانشجو! چرا مزدور آمریکا شدی؟

گفت: هرکس انتقادی کرد، او مزدور نیست


گفت: اینجا هیچ اشکالی ندارد انتقاد

گفت: پس آیا کسی در خانه اش محصور نیست؟!


گفت: این چیزی که می گویی غرض ورزانه است

گفت: دیدی انتقادی ساده هم مقدور نیست


گفت: باید آورم مأمور و دربندت کنم

گفت: دانشگاه جای افسر و مامور نیست


گفت: تا آید حراست داخل مسجد بمان

گفت: مسجد جایگاه مردم ناجور نیست


گفت: مستی زان سبب هی حرفِ بی خود می زنی

گفت: آن هم علتش چیزی به جز کافور نیست!


گفت: گویا نوری از ایمان نداری در دلت

گفت: ایمان هست اما هاله ای از نور نیست


گفت: مجبوری مطیع حرف های من شوی

گفت: در اندیشه ی ما آدمی مجبور نیست


گفت: خواهی دید وقتی می روی بالای دار!

گفت: باشد، خون ما رنگین تر از منصور نیست


شاعر: سید امیر سادات موسوی
(دارنده مدال طلای المپیاد جهانی نجوم 2007 و مدال نقره ی المپیاد جهانی نجوم 2008)

نوستالژی

سروش نوید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی