«سلام» نام پروردگار من است که بهشت را آفرید ...

درست مثل اتفاقات بیشتر شاهکار های ادبیات جهان ، داستان مواجهه من با شخصیت کم نظیری همچون استاد قباد عزیزی ، با یک اتفاق جالب توجه انجام پذیرفت ! شاید طبق فرضیه بعضی ها بتوان گفت همان زمانی که اولین بار ایده نوشتن رمان "معلم سیگاری" به ذهنم خطور کرد ، وجود من شروع به فرستادن پالس های انرژی برای یافتن شبیه ترین شخصیت ممکن به شخص اول داستان کرد ؛ آن هم نوعی انرژی که به سرعت مرا به شبیه ترین فرد ممکن به قهرمان داستانم رساند .  شخصیت اول رمان در واقع رفلکت (Reflect) شخصیت خودم بود ، اما در آیینه ای غیر تخت که بعضی ویژگی هایم را می کشید و یا حتی بعضی دیگر را وارونه می کرد . ظاهراً دست روزگار قصد داشت که مرا زودتر از آن چه که بتوان تصور کرد به یکی از شخصیت های فرضی ام برساند .